نتایج جستجو برای عبارت :

ادمی که من باشم تهوع میگیرم

بهترین درمان های خانگی برای جلوگیری از حالت تهوع و استفراغ
تهوع باعث کم آبی شدید بدن می شود پس؛ حتما در طول روز به مقدار زیاد آب بنوشید. در صورتی که حالت تهوع در اثر نارسایی و اسپاسم معده باشد می توان با چند ماده طبیعی موجود در منزل از آن جلوگیری نمود.
تهوع یکی از اختلالات گوارشی است که می تواند برای فرد آزاردهنده باشد، به خصوص وقتی که هر روزه تکرار شود، مثل تهوع دوران بارداری.
ادامه مطلب
من توی ماشین و کشتی و هواپیما شدیدا تهوع میگیرم مگه زمان کوتاهی رو توی ماشین و هواپیما باشم کشتی هم که کلا میبینم تهوع میگیرم! حالا من چه کنم که توی یک پرواز ۴ ساعته تهوع نگیرم و حوصله‌ام هم سر نره؟ چون متاسفانه توی این پرواز تنهام و خب اومدیم و شانس نیاوردم بغل دستیم آدم جالبی نبود و دلم نخواست حرف بزنم باهاش یا اصلا اون دلش نخواست... (پرواز طولانی تنهایی گاو است نقطه!)
بهترین درمان های خانگی برای جلوگیری از حالت تهوع و استفراغ
تهوع باعث کم آبی شدید بدن می شود پس؛ حتما در طول روز به مقدار زیاد آب بنوشید. در صورتی که حالت تهوع در اثر نارسایی و اسپاسم معده باشد می توان با چند ماده طبیعی موجود در منزل از آن جلوگیری نمود.
تهوع یکی از اختلالات گوارشی است که می تواند برای فرد آزاردهنده باشد، به خصوص وقتی که هر روزه تکرار شود، مثل تهوع دوران بارداری.
در این مقاله 16 ماده مفید را که در رفع حالت تهوع و جلوگیری از آن موثر
بهترین درمان های خانگی برای جلوگیری از حالت تهوع و استفراغ
تهوع باعث کم آبی شدید بدن می شود پس؛ حتما در طول روز به مقدار زیاد آب بنوشید. در صورتی که حالت تهوع در اثر نارسایی و اسپاسم معده باشد می توان با چند ماده طبیعی موجود در منزل از آن جلوگیری نمود.
تهوع یکی از اختلالات گوارشی است که می تواند برای فرد آزاردهنده باشد، به خصوص وقتی که هر روزه تکرار شود، مثل تهوع دوران بارداری.
در این مقاله 16 ماده مفید را که در رفع حالت تهوع و جلوگیری از آن م
 
بهترین درمان های خانگی برای جلوگیری از حالت تهوع و استفراغ
تهوع باعث کم آبی شدید بدن می شود پس؛ حتما در طول روز به مقدار زیاد آب بنوشید. در صورتی که حالت تهوع در اثر نارسایی و اسپاسم معده باشد می توان با چند ماده طبیعی موجود در منزل از آن جلوگیری نمود.
تهوع یکی از اختلالات گوارشی است که می تواند برای فرد آزاردهنده باشد، به خصوص وقتی که هر روزه تکرار شود، مثل تهوع دوران بارداری.

ادامه مطلب
بهترین درمان های خانگی برای جلوگیری از حالت تهوع و استفراغ
تهوع باعث کم آبی شدید بدن می شود پس؛ حتما در طول روز به مقدار زیاد آب بنوشید. در صورتی که حالت تهوع در اثر نارسایی و اسپاسم معده باشد می توان با چند ماده طبیعی موجود در منزل از آن جلوگیری نمود.
تهوع یکی از اختلالات گوارشی است که می تواند برای فرد آزاردهنده باشد، به خصوص وقتی که هر روزه تکرار شود، مثل تهوع دوران بارداری.

ادامه مطلب
26 درمان عالی طبیعی خانگی حالت تهوع
حالت تهوع برای هر فردی ممکن است اتفاق بیفتد و تنها برای دوران بارداری نیست از این رو در این بخش از سلامت نمناک نسخه های خانگی و طبیعی را به عنوان درمان حالت تهوع معرفی خواهیم کرد که برای هر فرد موثر خواهد بود پس این موارد تنها برای درمان تهوع بارداری نیست و هر فردی از کودک تا بزرگسال اگر دچار حال تهوع شد می تواند از نسخه های عنوان شده در خلال این مطلب استفاده کند.

ادامه مطلب
26 درمان عالی طبیعی خانگی حالت تهوع
حالت تهوع برای هر فردی ممکن است اتفاق بیفتد و تنها برای دوران بارداری نیست از این رو در این بخش از سلامت نمناک نسخه های خانگی و طبیعی را به عنوان درمان حالت تهوع معرفی خواهیم کرد که برای هر فرد موثر خواهد بود پس این موارد تنها برای درمان تهوع بارداری نیست و هر فردی از کودک تا بزرگسال اگر دچار حال تهوع شد می تواند از نسخه های عنوان شده در خلال این مطلب استفاده کند.

ادامه مطلب
 
26 درمان عالی طبیعی خانگی حالت تهوع
حالت تهوع برای هر فردی ممکن است اتفاق بیفتد و تنها برای دوران بارداری نیست از این رو در این بخش از سلامت نمناک نسخه های خانگی و طبیعی را به عنوان درمان حالت تهوع معرفی خواهیم کرد که برای هر فرد موثر خواهد بود پس این موارد تنها برای درمان تهوع بارداری نیست و هر فردی از کودک تا بزرگسال اگر دچار حال تهوع شد می تواند از نسخه های عنوان شده در خلال این مطلب استفاده کند.

ادامه مطلب
26 درمان عالی طبیعی خانگی حالت تهوع
حالت تهوع برای هر فردی ممکن است اتفاق بیفتد و تنها برای دوران بارداری نیست از این رو در این بخش از سلامت نمناک نسخه های خانگی و طبیعی را به عنوان درمان حالت تهوع معرفی خواهیم کرد که برای هر فرد موثر خواهد بود پس این موارد تنها برای درمان تهوع بارداری نیست و هر فردی از کودک تا بزرگسال اگر دچار حال تهوع شد می تواند از نسخه های عنوان شده در خلال این مطلب استفاده کند.

ادامه مطلب
رابطه تهوع در دوران بارداری و باهوش بودن جنین
بیشتر خانم ها در دوران بارداری حالت تهوع را تجربه می کنند اما آیا حالت تهوع دوران بارداری ارتباطی با هوش جنین دارد؟ جواب این سوال را در ادامه مطلب می خوانید
به ادامه بروید
ادامه مطلب
بعضی از بانوان قبل از عادت ماهانه، دچار تهوع می‌شوند. این امر بسیار شایع است و اغلب باعث نگرانی آنها نمی‌گردد. تهوع قبل از آغاز عادت ماهانه می‌تواند ناشی از بسیاری از عوامل، از جمله گرفتگی عضلات، سندرم پیش از قاعدگی (PMS) و حاملگی باشد. اگر این علائم شدید باشند، می‌تواند حاکی از وجود شرایط بحرانی مانند اندومتروز باشد.
PMS علت اصلی تهوع قبل از آغاز عادت ماهانه است. حدودا ۲۰ تا ۵۰ درصد از زنان در طی ۷ تا ۱۰ روز قبل از عادت ماهانه ، PMS را تجربه می‌
در بسیاری از افراد استرس و حالت تهوع به دنبال هم بروز پیدا می‌کنند. تهوع و استفراغ از نشانه‌های بارز اضطراب و استرس هستند که حس ناخوشایندی به فرد می‌دهند. حالت تهوع ناشی از استرس به دلیل تغییرات مختلف بدن در مواجه با شرایط بحرانی بروز می‌دهد و راه‌حل آن کاهش استرس است. استرس در زندگی روزمره و با وجود مشغله‌های فراوان امری شایع و انکارناپذیر است که حتی بسیاری از افراد را به سمت مصرف قرص سوق می‌دهد. در ادامه توضیح داده‌ایم که راه‌های منا
احساس ناخوشی در اعماق معده و حالت تهوع یکی از بدترین شرایطی است که می تواند برای انسان رخ دهد. اگر تا پیش از این تهوع و استفراغ را تجربه نکرده اید باید بدانید که این شرایط می تواند احساس سرگیجه، سردرگمی، و بی حالی را تا زمانی که ریشه مشکل کشف نشود به همراه دارد.
حالت تهوع یک نشانه بسیار عمومی است که می تواند به واسطه انواع مختلفی از بیماری ها و به عنوان فرآیندی عادی از تنظیم شرایط بدن شکل بگیرد. این بخشی فریبنده است. به نظر می رسد هر چیزی می توا
متن آهنگ کودتا
دنیارو مبهوت میکنم وقتی سکوت میکنم از انقلاب عاشقی
دارم سقوط میکنم …
یکی میگه عاشقت باشم عاشقت باشم باشم و باشم و باشم و باشم
یکی میگه با تو بد باشم سرد و تنهام باشم باشم و باشم و باشم و باشم
کودتا کن نگاه کن مرا نازنین رفتنت عاشقت را زند بر زمین
کودتا کن صدا کن مرا بهترین رفتنت عمر من را گرفته ببین
منبع : رز موزیک
 
درمان دل درد و تهوع 
وقتی حس شکم درد به سراغ شما می‌آید، سخت است که به آن فکر نکرده و روزتان را ادامه بدهید . فرقی نمی‌کند که چه چیزی باعث به وجود آمدن این درد شده است، فقط می‌خواهید هرچه سریع تر از شر آن خلاص شوید . اگر معده‌تان اذیتتان می‌کند، می‌توانید برای آرام شدن درد راه‌های زیر را امتحان کنید :

ادامه مطلب
به طور عجیبی حالت تهوع دارم
به بوهای اطرافم خیلی حساس شدم ، مزه و رنگ و شکل غذاها برام مهم شده
نمیتونم قیافه بد ریخت دلمه رو تحمل کنم اما مزه اش رو دوست دارم....
زخم یا بریدگی میبینم سریع فشارم میوفته و میدوئم میرم دسشویی
اثرات هرچیزی که هست شدیدا عصبیم میکنه
برای مامانم ک گفتم گفت نکنه ویار دارم!!! 
نگران نباشید رابطه جنسی پرخطر نداشتم و همین چند روز پیش پریودیم تموم شد
اما دارم اذیت میشم. و خیلی نگرانم
یادتونه گفتم ممکنه ام اس داشته باشم و آزم
کاش باشم ناله ای، تا گل بدن گوشم کند.
کاش باشم پیرهن، از شوق آغوشم کند.
کاش گردم شمع و سوزم در سر بالین او،
بهر خواب ناز خود ناچار خاموشم کند.
کاش باشم حلق های در بند زلفان نگار،
هر زمان از زدف مشکینی سیه پوشم کند.
کاش باشم جوی آبی در زمین خاطرش،
بهر رفع تشنگی شادم، اگر نوشم کند.
کاش باشم ساقی بزم وصال آن نگار،
تا ز جام وصل خود یک عمر مدهوشم کند.
کاش باشم شعر تر، جوید مرا از دفتری
، هر گه از یاد و هشش یک دم فراموشم کند.
انگار روی آبم. وقتی ایستادم و راه می‌روم شناورم. دراز که می‌کشم مثل کشتی آبکش شده غرق می‌شوم. انگار زیر آبم. همه چیز از این پایین متلاطم و درهم برهم است. سرم از فشار آب درد می‌گیرد. روی پا هم که باشم انگار دریا زده‌ام، تهوع امانم نمی‌دهد. هر چی قرص دکتر دفعه پیش داده بود خوردم اما هنوز سرگیجه دارم. بنشینم سرگیجه هیچکاک را ببینیم شاید افاقه کرد.
دیار حافظ
 چرا نه در پی عزم دیار خود باشم چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم
غم غریبی و غربت چو بر نمی‌تابم به شهر خود روم و شهریار خود باشم
ز محرمان سراپرده وصال شوم ز بندگان خداوندگار خود باشم
چو کار عمر نه پیداست باری آن اولی که روز واقعه پیش نگار خود باشم
ز دست بخت گران خواب و کار بی‌سامان گرم بود گله‌ای رازدار خود باشم
همیشه پیشه من عاشقی و رندی بود دگر بکوشم و مشغول کار خود باشم
بود که لطف ازل رهنمون شود حافظ وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم
م
یعنی میشه روزی بیاد که من موسسه خودمو زده باشم؟
روزایی که همش در سفر باشم؟
کتابمو چاپ کرده باشم؟
ساز موردعلاقم رو یادگرفته باشم؟
رو پشت بوم خونم یه تلسکوپ خیلی گنده داشته باشم و تور ستاره گردی برگزار کنم؟
تو آزمایشگاه خودم رو کیسای مختلف تحقیق انجام بدم؟
روزایی که هدفام رو زندگی کنم؟
نمی خواستم نوشتن و فعالیت توی وبلاگ رو شروع کنم. دلیلش رو هم نمی دونم! کلاً نامعلوم هستم!.
الان هم علاقه ای به نوشتن و تایپ کردن ندارم. انگشتام بی میل حرکت می کنن و حالت تهوع دارم!! :/ (خب چیه؟!مثلاً حال ندارم آ).
حال سئوال پیش می یاد که چرا پس آمده ای نشسته ای پشته صفحۀ ارسال مطلب؟!. هیییییچ. اومدم فقط یه چی گفته باشم باورم کنید گاهی شما هم چندش می شوید (!!).
+ اگر بخوام ارساله مفیدی داشته باشم؟!
 توصیه می کنم کمی پری نوشت بخونید!. حداقل نوشته ای که حالم
من دیگه توییِ تو رو دوس ندارم. خاطرات تو رو دوس دارم. کسی که از ۱۶ خرداد تا امروز کنارم نبوده رو چرا باید دوس داشته باشم؟ کسی که تو بحرانی‌ترین شرایط کنارم نیست. کسی که تحقیر می‌کنه، سرکوب می‌کنه، کتک می‌زنه.گورت رو. از زندگی من. کاملا گم کن. کاملا گم شو. فکر کردن به هر چیز مربوط به تو باعث ایجاد سرگیجه و حالت تهوع و عصبانیت مضاعف در من میشه. می‌خوام یه چیزی رو بشکنم. مثلا استخون ساق پای تو. یا فک دوستای کثافتت.گمشو بیرون.
من چلچراغ خانه‌ی پیراهنت باشمروزی کنارت همدمت عشقت زنت باشم
ای وای فکرش را بکن بین همه خوبانآخر ببینی من فقط وصل تنت باشم
شب‌های سرد زندگی حتی اگر آیدمن همدم دردت چراغ روشنت باشم
می‌خواهم اینجا باشی و هرشب کنار تودر حال عشق و مستی و بوسیدنت باشم
من آرزویم بود جای شانه‌ات بودمیا اینکه جای دکمه‌ی پیراهنت باشم
ای کاش من حس لطیف شعر تو بودمیا کاش می‌شد بوسه‌ای بر گردنت باشم 
چیز زیادی از حضور تو نمی‌خواهممن قانعم باشی و غرق دیدنت باشم
با ا
جنازه‌ام رو به‌زور از اون سر تهران کشونده بودم و رسونده بودمش توی اتاق. نتیجه‌ی کش‌مکش‌های ذهنی‌ام به این جمله ختم شد: گاهی هم فکر می‌‌کنم هیچ داستانی از خودم ندارم که برای دیگری تعریف کنم. خب... دیشب هم تو موقعیت مشابه جسمی و فکری بودم که از گشت شبانه‌ام توی بیان و رسیدن اتفاقی به چند تا پُست، فهمیدم یه داستان دارم، یه داستان به‌غایت زرد و تهوع‌آور.
اگر زمانی برسد که من بخواهم به شیئی تبدیل شوم، نمی دانم چه چیزی را انتخاب کنم. چیزی باشم که زیاد استفاده می شود یا برعکسش!!! اینکه زیاد استفاده شوی مستهلک می شوی و متعاقبش سر از زباله دان در خواهی آورد. و اگر استفاده نشوی احساس بی مصرف بودن دست از سرت نمی دارد. یک شیئی گران قیمت بودن شاید بهتر از وسیله ای ارزان و فراوان است. مثل انسان. 
نمی دانم چرا همه چیز این دنیا و زندگی نمونه ای کوچک از انسان است. لعنتی به هر چیز فکر می کنی، هر خیالی برای خودت
در خاله بازی خواستی تا شوهرت باشمدر عین کودک بودنم نان آورت باشمهر جا که می خواهی بخوابی با عروسکهاتبا آن تفنگ چوبی ام دور و برت باشموقتی که سیب از شاخه ی همسایه می چینییک رشته کوه مطمئن پشت سرت باشمآنروزها می خواستم تا خواهرم باشییا من پسر باشم شما هم مادرم باشیتا آخر بازی سرم بر دامنت باشدچشمم به تصویر گل پیراهنت باشد
ادامه مطلب
اینکه آدم از عشق به نفرت برسه قشنگ نیست ولی بهتر از عشق بی فرجامه. راضیم از حس نفرت توی وجودم. 
+ اومدم یه کتابخونه جدید :) 
فردا بعد از کلی روز بچه ها رو میبینم. باید به اعصابم مسلط باشم. نباید بدرفتار باشم. باید صبور باشم. باید باعرضه باشم.
دامنۀ چهره ها
 
7168
 
به قلم دامنه: به‌ نام خدا. سلام. «تهوّع» رُمانی است از ژان پل سارتر. قهرمان داستان او آنتوان روکانتین است. او از رجّاله‌ها (=فرومایه و پست) است با اندیشه‌ها و احساسات دروغین. به سبب دغدغه‌های «وجود»ی دچار حالت تهوّع می‌شود. ادراک از پیرامونش و حتی آگاهی به «خود» موجب تهوّع روکانتین می‌شود.
 
 
 
روکانتین سرانجام به قسمتی باریک می‌رسد و می‌فهمد که وجود او با این افکار و فرومایگی که دارد، در جهان بی اثر و زیان‌بخش است. ته
۱_دیشب خوب نخوابیدم الان حالت تهوع دارم و سرگیجه
خدایا کمک کن سر وقت اون داروها نرم
۲_هر بار پست میذارم چند باری نگاه می کنم اشتباه تایپی نداشته باشم
هر باری هم به اشتباه بقیه میخندم سر خودم هم میاد 
مطمئن تا آخر شب سرم میاد 
مرگ بر آمریکا 
۳_از آدمهایی که با  چشم و ابرو تیکه هاشون رو میندازن متنفرم 
نوشته های تکراری بی دل دیگر بوی نا گرفته است.این مغز نا ندارد برای بالا اوردن نوشته هایش روی کاغذ.تهوع همیشه بد نیست,گاهی اوقات برای اعتراف هایی که می شنوی نیاز است.خیلی شیک و ترو تمیز با چشم های میخ شده در شاخ های نامریی روی سرت دروغ هایشان را به خوردت می دهند,اما نمی دانند تو به وقت نیاز به تهوع خواهی رسید.ان وقت تو میمانی و چشم بصیرتت و ... شاید این بار به نوشته هایم توجه نکنی یا باب میلت نباشد,اما خوب گوش کن...بی دل برای دل کندن ذهنش می نویسد نه
میتونستم بهترین باشم.
میتونستم،شاید میتونستم.
 
هیچ وقت نخواستم شبیه کسی دیگه باشم
اما خواستم شبیه کس دیگه ای "خوب" باشم
نشد "خوبِ خودم" باشم
 
تونستم بهترین باشم اما نه اون بهترینی که خودم میخواستم..
بهترینی که اونها میخواستن
و این یعنی هنوزم دورم
از خودم،
از خوب خودم،
و از هر چیزی که تا الان براش دست و پا میزدم
 
 
 
پرسش و پاسخ @Ameli_Office سوال:پدرم حدود یک ساله که پارکینسون داره البته ما حدود سه ماهه که متوجه شدیم. از ابتدای درمان پدرم هر وقت داروی نوراستور را میخورد استفراغ میکند. شکم خالی هم میخورد دارو را برمی گرداند. لطفا من را راهنمایی کنید .اگر داروی دیگری جایگزین شود بهتر میشود؟ @Ameli_Office پاسخ: ✅ تهوع و استفراغ عارضه اکثر داروهای پارکینسون است. تهوع و استفراغ بویژه اگر داروها را با مقادیر زیاد شروع کنیم و یا چند دارو را باهم شروع کنیم، بیشتر خواهد بود.
فکر می کردم بعد از آمدن "تو" ای افتخار من ! دیگر هرگز اینجا نخواهم نوشت. چون دیگر تا عمق غم فرونخواهم رفت که از آن چیزی صید کنم. چیزی که به درد دنیا بخورد.
اما اشتباه می کردم . من هرگز از درد تهی نخواهم شد . همین قلب بیزار از تهی بودن است که مارا در این جهنم نگاه داشته است .
اری من اینجا از هزاران کبوتری که در سرم پرواز می کند می نویسم . از آنچه می خواهم باشم و از آنچه که باید باشم و میدانم که تو ای روح سپید بلند ، یاری ام خواهی کرد .
شاید حالا برایم خنده
در خاله بازی خواستی تا شوهرت باشمدر عین کودک بودنم نان آورت باشمهر جا که می خواهی بخوابی با عروسکهاتبا آن تفنگ چوبی ام دور و برت باشموقتی که سیب از شاخه ی همسایه می چینییک رشته کوه مطمئن پشت سرت باشمآنروزها می خواستم تا خواهرم باشییا من پسر باشم شما هم مادرم باشیتا آخر بازی سرم بر دامنت باشدچشمم به تصویر گل پیراهنت باشد…
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
درحال حالت تهوع عمیقی هستم
الان تو یه تاکسی بین شهریم ...
موسیقی لهب و لعب گذاشته به چه فجاعتی!قبل ازاینکه از خونه بیام بیرون حواسم بود هندفری رو برای این جور مواقع بردارم اما جاش گذاشتم :((
والان موندم وسط زمین و آسمون :(((((
خدایا خداوندگارا....
+میاید امشب همه دعا ها و حوائجمون رو بذاریم کنار؟ هیچی هیچی از خدا نخوایم به جز دعای فرج باور کنیم در مشکلاتمون هم فرج حاصل میشه
اللهم بفاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سرالمستودع فیه
علت خونریزی بعد از جراحی بینی چیست؟
خونریزی بعد از جراحی زیبایی بینی بسیار به ندرت اتفاق می افتد، اما اگر اتفاق افتاد می تواند علت های مختلفی داشته باشد. اگر کمتر از ۱۲ ساعت بعد از جراحی بینی، خونریزی اتفاق بیفتد، معمولا به دلیل بالا رفتن فشار خون است که علت بالا رفتن فشار خون هم، یا وجود درد و یا تهوع و استفراغ ناشی از داروهای بیهوشی می باشد. بنابراین برای پیشگیری از خونریزی ناشی از درد باید از مسکن استفاده شود و برای پیشگیری از خونریزی ناش
فکر می کردم بعد از آمدن "تو" ای افتخار من ! دیگر هرگز اینجا نخواهم نوشت. چون دیگر تا عمق غم فرونخواهم رفت که از آن چیزی صید کنم. چیزی که به درد دنیا بخورد.
اما اشتباه می کردم . من هرگز از درد تهی نخواهم شد . همین قلب بیزار از تهی بودن است که مارا در این جهنم نگاه داشته است .
اری من اینجا از هزاران کبوتری که در سرم پرواز می کند می نویسم . از آنچه می خواهم باشم و از آنچه که باید باشم و میدانم که تو ای روح بلند سپید ، یاری ام خواهی کرد .
شاید حالا برایم خنده
ابن‌سینا با «ویار» چه می‌کرد؟
 
  تهوع و استفراغ، ویار ناشی از بارداری، گردن درد و دردهای کمری از جمله اختلال هایی است که در دوران بارداری به ویژه 3 ماهه دوم و سوم با مادر همراه است و گاهی روزهای بارداری را به‌رغم آنکه باید بهترین و شیرین‌ترین لحظات زندگی هر خانمی‌باشد برای مادر دردناک، سخت و طاقت‌فرسا می‌کند. از آنجا که مادر و جنین رابطه‌ای ناگسستنی و جدایی‌ناپذیر با یکدیگر دارند، تداوم و پیوستگی این اختلال علاوه بر آنکه سلامت مادر ر
یک متخصص تغذیه و رژیم درمانی، با بیان اینکه استرس می‌تواند موجب تهوع به‌ویژه در دانش‌آموزان شود، گفت: باید به عادات و ترکیب غذایی کودکان، دقت و نظارت کافی داشته باشیم.


به گزارش : تیرنگ نیستانی، افزود: گاهی کودکان دبستانی در صبحگاه حالت تهوع و دل به هم خوردگی دارند که اکثراً یکی از عوامل این بی‌میلی به خوردن صبحانه استرس است.
ادامه مطلب
می خوام یه غنچه باشم میون باغچه باشم
برگامو هی وابکنم،ببندم،وقتی که آفتاب می تابه بخندم
برم به مهمونی شاپرک ها،
قصه بگم برای کفشدوزک ها
(غنچه اسیر خاکه منتظرآفتابه وقتی که تشنه باشه،توآرزوی آبه)
 
می خوام یه ماهی باشم توآب آبی باشم
پیرهن سرخ پولکی بپوشم،ازآب پاک چشمه ها بنوشم
باله هامو،وابکنم ،ببندم شناکنم شادی کنم بخندم
(ماهی فقط توآبه،توحوض ورود ودریاست شایدکه ازصبح تاشب توفکردشت وصحراست)
 
می خوام یه بره باشم میون گلّه باشم
همیشه باشم
 بیماری ماشین گرفتگی و کنترل آن در سفر
بیماری حرکتی یا همان به زبان رایج ماشین گرفتگی یک اختلال بسیار رایج در گوش داخلی است که با حرکت مکرر یک وسیله نقلیه یا هر نوع حرکت دیگری که گوش درونی را مختل می کند، ایجاد می شود.
برخی افراد هنگام بودن در هواپیما، اتومبیل یا شهربازی، حالت تهوع و حتی استفراغ را تجربه می کنند.یک مطالعه که در سال 2013 منتشر شده بود و نشان داد که فیلم های سه بعدی نیز می توانند موجب تهوع شوند.
این وضعیت به طور کلی بیماری حرکتی
برای امسالم باید چندتا هدف‌گذاری داشته باشم؛ 
حداقل ۲۰ تا کتاب بخونم ~ در زمینه اخلاق و رمان حداقل ۳۰ درصد باشه.
در مکالمه انگلیسی و دایره‌ی لغات پیشرفت محسوسی داشته باشم.
آلمانی هم بتونم مکالمات ساده داشته باشم. ~ اولویت نیست.
حداقل یدونه سیستماتیک ریویو و یا دوتا ارجینال آرتیکل مشارکت داشته باشم.
کاهش مصرف گوشت
~ اگه بتونم تمرین ریاضی و نوروساینس
دوست ندارم طولانی بخوابم. نزدیک سه روز بود که گاهی در حد یک یا دو ساعت می‌خوابیدم. ولی ظهر دیروز نفهمیدم چطور خوابم برد و تا شب مثل سنگ افتاده بودم روی تخت. دوست ندارم طولانی بخوابم چون مغزم ریسِت می‌شه. چون همه تلاش‌هام برای باور به ادامه‌ی حیات به باد میره. چون بعد هر خواب طولانی، شوریده و مضطر بیدار می‌شم و از مرور سریع و بی‌اختیار همه‌ی اتفاق‌های افتاده و نیفتاده تهوع میگیرم. طوری که انگار مواجهه‌ی اولمه. لحظه به لحظه و ساعت به ساعت،
سلام:))
تقریبا دو روز کامل هست که به وبلاگم  سرنزدم! نه به دلیل مشغله ی کاری، که هر چقدر هم کارام زیاد باشن روی پست گذاشتنم تو وبلاگ هیچ تاثیری نداره! بلکه بخاطر مریض شدنم بود:( انقد حالم بد بود که حتی نمیتونستم از سرجام بلند شم. یه روز کاملا وحشتناک و پر از درد و حالت تهوع گذروندم. تا امروز که یکم بهتر شدم میخواستم یه پست مفصل بزارم، اما متاسفانه باز نشد. چون شب مهمون داریم و من باید کمک حال مادر و خواهرم باشم! شاید باورتون نشه قبل از اینکه مهمون
شاید فکر کنین عدد ۱ رو میخوام برای غلو و بزرگنمایی به کار ببرم.
ولی باورکنید برای بزرگنمایی نیست.
۱ ساعت تمووووم به نماز خوندن مشغول بود. امار تعداد رکعتی رو هم که توی این تایم برای پدر و مادرش نماز میخونه داره. امروز عصری داشت میگفت(با یه حالت افتخار امیز): الان من برای پدر و مادرم ۳۰ رکعت نماز خوندم!
میدونین عیبش چی هست؟ 
ادامه مطلب
مثلا دیگه از هیچ کس ننویسم و احساساتم رو خاک کنم و بی توجه بهشون باشم.
شاید یه نوعی از مبارزه باشه.مبارزه با هر چیزی!
یا مثلا دیگه با زبونم از پشت به دندون هام فشار نیارم
یا بیخیال باشم نسبت به درد توی استخون هام
یا اینکه کالباس توی ساندویچ هامو درنیارم!
یا بیشتر درگیر زندگی خودم بشم.غرق بشم توی خودم.
بیشتر دنیای خودمو دوست داشته باشم و بیشتر برای خودم باشم.
یا بیشتر برای "خودم" وقت بذارم این دفعه.
بسم الله الرحمن الرحیمبه نام خدایی که به آدم قدرت انتخاب دادقدرت داد تا انتخاب کنه میخاد برنده باشه یا بازندهمن به خاطر آینده ی پسر و دخترم میخام بجنگم تا پیروز باشممن بخاطر شاد کردن همسرم میخام بجنگم تا پیروز باشممن انتخاب میکنم برنده باشم چون خدا برنده ها را دوست دارهمن میخام پیروز باشم پس با تمام قدرت میجنگممیجنگم و برنده میشمقدرتمند میشم و موفق میشمبخاطر سربلندی بچه هامبخاطر اینده سازی بچه هام باید برنده باشممن پیروز میشم
صبح رو با خوشحالی شروع کردم، منتها دشمن عزیز دید که باید بیاد سر و دمی تکون بده.
به هر حال عادتشه ناخونده باشه و آدمو سورپرایز کنه!
بعد از یک ساعت مدام پشت سیستم بودن، خواستم به بدنم کش و قوسی بدم که خستگی در بشه و بینگ....
درد وحشتناک و سیاه شدن چشم و سرگیجه و خب بعد حالت تهوع.
فقط تونستم خودم رو به تخت برسونم تا نیفتم. کسی رو صدا نزدم چون نخواستم مامان نگران بشه.
خوشبختانه گردنبندم نزدیک بود، بستمش و آرزو کردم نمیرم. فعلا نمیرم.
در واقع فک کنم خد
این اسم و انتخاب کردم و فک کنم بار ها و بارها هم این اسم و انتخاب خواهم کرد«ماهی سیاه کوچولو» 
میخواستم مث اون باشم بجنگم، قوی باشم ، آرزو داشته باشم، شجاع باشم و به تلاشم ادامه بدم.
میخواستم از برگه بیام بیرون برم تا به اقیانوس برسم. 
ماهی سیاه کوچولو بهم بگو چرا شبیه تو نشدم؟ منم یه ماهی ام اما یه ماهی بیرون از آب داره ذره ذره جون میده
ماهی جون کاش بیای نجاتم بدی دستمو بگیری ببریم تا رودخونه تا دریا تا اقیانوس...
لعنتیعذاب وجدان دارم
خانوادم خسته شدن.
و من دلم نمیخواد برای اینکه خودم خوش باشم یا جایی باشم که دلم میخواد ، اونا به زحمت بیفتن
مادامی که لذت من در گرو اذیت شدن اوناست نمیخوامش
دو راه دارم.یا خودم کامل مسئولیتش رو بپذیرم.یا برم.
سلام ای خاطرات کودکی ها
صدای داس  و آب و نان و بابا
تو را تابی نهایت دوست دارم
تو ای زیباترین میراث دنیا
تو یادم دادی پروانه باشم
برای بچه ها چون سایه باشم
مرا تا قله های عشق بردی
توگفتی با خدا همسایه باشم
تو ای با روح وجان من صمیمی
تو ای آموزگار. بهترینی
کنددر چهره ات گل آشیانه
کلید مشکلات سرزمینی
تو ای اموزگار سرزنده باشی
همیشه خرم و پاینده باشی
 
+اینکه آدم اضطراب و دل‌شوره داره عجیب نیست. یا خیلی عجیب نیست ولی اینکه دل‌شوره داری و دلیلش رو نمی‌دونی خیلی عجیب و خیلی جای‌خالیه و بیشعوره.
+در ضمن انسان بزرگترین باگ خلقته. 
+منی که دوس ندارم یه ثانیه‌ام به عقب برگردم ولی الان دوس دارم برگردم به اون زمانی که هیچ زبانی نبود و بشر پیغام‌هاشو اینطوری می‌رسوند. مثلا یکی می‌گفت: هِممم همم هِممم  بعد در جوابش می‌شنید: اع اع اگ نننن غغغ   :)))  هیچ کس فکر نمی‌کرد مثلا حرف طرف مقابل رو می‌فهم
بسم الله الرحمن الرحیمبه نام خدایی که به آدم قدرت انتخاب دادقدرت داد تا انتخاب کنه میخاد برنده باشه یا بازندهمن به خاطر آینده ی پسر و دخترم میخام بجنگم تا پیروز باشممن بخاطر شاد کردن همسرم میخام بجنگم تا پیروز باشممن انتخاب میکنم برنده باشم چون خدا برنده ها را دوست دارهمن میخام پیروز باشم پس با تمام قدرت میجنگممیجنگم و برنده میشمقدرتمند میشم و موفق میشمبخاطر سربلندی بچه هامبخاطر اینده سازی بچه هام باید برنده باشممن پیروز میشم
 من مخالف ضرب المثل های زبانمان نیستم و برای مثال در مقدمه این مطلب بگم:  اول یه سوزن به خودت بزن بعد یه جوالدوز به دیگری
 یا دیگ به دیگ میگه روت سیاه
 و از این دست مثل ها
خطاب به اونایی که همیشه تا سوسک میبینن هفت تا سوراخ قایم میشن و تهوع میگیرن.
 این ضرب المثل ها به ایجاد تنفر و تمسخر نیز کمک می کنند و جای افتخار ندارند:
 سوسکه بچه اش از دیوار بالا میرفت،می گفت قربون دست و پای بلوریت
 از گذاشتن تصویر به دلیل ایجاد تهوع معذورم 
نفرت و کثیفی ان
برایم عجیب است این حجم از بی معرفتی که در دنیایمان حاکم است،اما مگر مهم است وقتی رفیق با معرفتی به نام خدا بالای سرت ایستاده؟من این را فهمیده ام که چقدر حساب باز کردن روی آدم ها احمقانه است،روی حرف هایشان ،رفتارهایشان و حتی افکارشان...گفتم:خسته نشدی؟
گفت:از چی؟
گفتم:از این حجم از بدی بی پایان!
گفت:مگر مهم است!!!؟خودم خوب باشم کافیست!!!
یاد گرفتم خوب باشم حتی اگر بد باشند،کافیست بدانم،خوب بودن من می تواند بزرگترین تلنگر برای کسی باشد که مفهوم خو
 من مخالف ضرب المثل های زبانمان نیستم و برای مثال در مقدمه این مطلب بگم:  اول یه سوزن به خودت بزن بعد یه جوالدوز به دیگری
 یا دیگ به دیگ میگه روت سیاه
 و از این دست مثل ها
خطاب به اونایی که همیشه تا سوسک میبینن هفت تا سوراخ قایم میشن و تهوع میگیرن، بعد از این ضرب المثلش استفاده می کنند. یعنی تا این حد متنفرن از طرف؟!
 این ضرب المثل ها به ایجاد تنفر و تمسخر نیز کمک می کنند و جای افتخار ندارند:
 سوسکه بچه اش از دیوار بالا میرفت،می گفت قربون دست و پ
آرزوی من این است که دو روز طولانی در کنار تو باشم فارغ از پشیمانیآرزوی من این است یا شوی فراموشم یا که مثل غم هر شب گیرمت در آغوشمآرزوی من اینست که تو مثل یک سایه سرپناه من باشی لحظه تر گریهآرزوی من اینست نرم و عاشق و ساده همسفر شوی با من در سکوت یک جاده
آرزوی من این است هستی تو من باشم لحظه های هوشیاری مستی تو من باشمآرزوی من این است تو غزال من باشی تک ستاره روشن در خیال من باشیآرزوی من این است در شبی پر از رویا پیش ماه و تو باشم لحظه ای لب دریاآ
توضیحاتی در مورد قرص ضد تهوع
توجه داشته باشید که داروهای ضدتهوع که برای درمان علامتی حالت تهوع و استفراغ
به کار می‌روند به دو دسته کلی داروهای مرکزی (مؤثر بر مغز و سیستم عصبی) و
محیطی (مؤثر بر سیستم گوارش) تقسیم می‌شوند. مهمترین این داروها
متوکلوپرامید، دیمن هیدرینات، اندانسترون، فنوتیازینها و … می‌باشند. برای
درمان تهوع در زنان باردار از ویتامین B6 استفاده می‌شود. ترکیبات عمده داروهای ضد تهوع از گیاه شاهدانه
استخراج می‌گردد. حالت ته
بیزارم از همه چیز. واقعا بیزارم. این چه جهنمیه که داریم توش زندگی می‌کنیم؟ در ابعاد کوچیکتر بیزارم از جایی که هستم. که بیرون باید کشید از این ورطه رخت خویش به ولله. نباید جایی باشم که گه خاصشون من باشم. نباید جایی باشم که این همه بلاهت دورمو گرفته. خطرناکه اینجا، خطرناکه وقتی این توهمو بهم میده که خیلی خوبم. نیستم. 
میخوای راستشو بدونی ?من ازین لحظه ،ازین آدم ، ازین کشور ، ازین آدما، ازین زندگی ، ازین بسته بودن ، ازین قفس ، ازین جدا بودن ، ازین به حساب نیومدن ، ازین چشمایی که میبینم ، ازین صداها ، ازین نرو ،نبین ، نخون ،نکنا ، از سخنرانی ، از سخنرانی ، از سخنرانی، از جمله ی دوستت دارم، از دلم برات تنگ شده ها ،از دلم برات تنگ نمیشه ها،از دلم برات تنگ میشه ها ، از تلقین تفاله ی فکر متعفن دیگران ، از تقلید، از ادا درآوردن ، از نقش بازی کردن،ازفکر متعفن دیگران ،
1_۱۶ روزه یه وعده غذایی کامل نخوردم. یا یه ملاقه سوپ بود یا یه تیکه نون و پنیر
سلامتی بهترین نعمت. چند وقت پیش وقتی بعد خوردن غذا حالت تهوع می گرفتم متوجه شدم 
معدم تحمل غذای چرب و سنگین رو نداره.برای همین سعی کردم این چن وقت سبک بخورم تا یه مقداری حالم بهتر بشه.امروز می خواستم برم دکتر، یکم بهتر بودم غذا با حجم کم،  ولی دو بار هم بین روز غذا خوردم.مدام شکم قار و قور می کنه:( تلافی این چند روز سبک خوردن رو می خواد جبران کنه 
2_دلم می خواد برم یه جا و
دو سه روز مونده به امتحان و بخاطر تست زدن یکی از مسرا میرن خونه مامانم که خونه خلوت باشه وقتی هر دو با همند صدای بازیشون بلنده و نمیشه تمرکز کرد. امروز فسقلی جانم داوطلب شد بره مامانم خونه برادرم مهمون بودن و فسقلی هم خوش خوشانش شد و رفت اونجا. دوبار بهش زنگ زدم حرف زدم و الان که نه شب هست واقعا دیگه دلتنگیم اذیت میکنه انقدر دلتنگشم که ابدا نمیتونم تمرکز کنم. زنگ زدم که بچموو بیارین با دایی جونش رفته ددر. شازده هم بدتر از من هی میگه نمیخوام تنها
اگه چند وقت پیش به من میگفتن یه روزی قراره سخت مریض بشی یا سرما بخوری میگفتم عمممممرااا ! چند روزی میشه که مریضم ، اول با بی حالی و حالت تهوع و خواب شروع شد ؛ به این صورت که صبح تا ۱۱ میخوابیدم ، پا میشدم کارهامو انجام میدادم دوباره میخوابیدم، ناهار میخوردیم دوباره میخوابیدم ، شب هم از ساعت ۹ خوابم میومد منتها تا ۲ ۳ خوابم نمیبرد :/ روز سوم فهمیدم این یه ویروس جدیده و نهایتا ۳ روز طول میکشه ! روز چهارم که دیروز باشه خوشحال و شاد و خندان از خواب بی
خب از اونجایی که میدونین من زندگی رو خیلی دوست دارم
و کاش بشه قبل مرگم کارایی که میخواستم همیشه انجام بدم رو انجام داده باشم
خب اینم لیست من
1. توی هر زمینه ای که حالا کنکور منو واردش میکنه تلاشمو کرده باشم و آدمی شم که به خودم افتخار کنم
( میخواد زبان باشه میخواد هنر باشه میخواد پیراپزشکی یا ... باشه )
2. مستقل شده باشم و خونه ای مطابق سلیقم و ماشین داشته باشم با یه سگ یا گربه خونگی
3. به زبان های انگلیسی و ( آلمانی یا فرانسوی ) و اسپانیایی تسلط داشت
سه شب است که نمی‌توانم درست و حسابی بخوابم. خوانده بودم که وقتی خوابت نمی‌برد، در خواب کس دیگری بیداری. یعنی رفته‌ای در خواب یک بنده‌خدایی.کابوس یا رویایش شده‌ای. 
سه شب است که کابوس یا رویای کسی شده‌ام. 
دلم می‌خواهد که این سه شب در خواب تو بیدار بوده‌ باشم. 
دقیق‌تر بگویم دلم می‌خواهد این سه شب را رویای تو بوده باشم. 
مثلا با یک لبخند در خوابت بر بالینت بیدار بوده‌ام و تو را نوازش می‌کرده‌ام. 
یا مثلا کنارت بیدار نشسته بوده‌ام و یک ق
بعد از مدت ها اومدم اینجا تا بگم خسته شدم از این رنج کثافتی که ناشی از فرار من از انسان بودنه.
من دیگه نمیخوام فیلسوف باشم؛نمیخوام خدا بشم.
دیگه نمیخوام بیشتر بدونم.هیچ چیز رو نمیخوام بیشتر بدونم.
من میخوام یک انسان ساده باشم.یک homo sapien.
میخوام حس کنم.میخوام هر آنچه که هستم رو ابراز کنم.
میخوام یک هنرمند باشم.
شاید خواننده،شاید یه بازیگر،شاید حتی نویسنده یا شاعر...
فقط دیگه نمیخوام از انسان بودنم،از محدودیت هام،از نیازهام فرار کنم.
دیگه نمیخوا
یه روز مسؤول فروش، منشی دفتر و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند. یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و غول چراغ ظاهر می شه. غول میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم…
منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من!… من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم … پوووف! منشی ناپدید می شه…


ادامه مطلب
بعد از مدت ها اومدم اینجا تا بگم خسته شدم از این رنج کثافتی که ناشی از فرار من از انسان بودنه.
من دیگه نمیخوام فیلسوف باشم؛نمیخوام خدا بشم.
دیگه نمیخوام بیشتر بدونم.هیچ چیز رو نمیخوام بیشتر بدونم.
من میخوام یک انسان ساده باشم.یک homo sapien.
میخوام حس کنم.میخوام هر آنچه که هستم رو ابراز کنم.
میخوام یک هنرمند باشم.
شاید خواننده،شاید یه بازیگر،شاید حتی نویسنده یا شاعر...
فقط دیگه نمیخوام از انسان بودنم،از محدودیت هام،از نیازهام فرار کنم.
دیگه نمیخوا
دیروز اتفاقی افتاد که به شدت مرا ترساند. دلم میخواهد ساده سازی کنم و بگویم این ترسم بابت این است که ذاتا ادم ترسویی هستم. توهین بدی بهم شد و البته کمی هم رگ غیرتم بالا زده. با این همه، واهمه دارم از خانه خارج شوم و به خودم حق میدهم. 
دوباره در خانه تنها هستم. میخواهم بروم برای خودم عطر بخرم و سامان اصرار دارد همان مسیر دیروز را برویم تا برایم عادی شود و ترسم بریزد. البته این که از بین چهارتا عطرفروشی که سراغ گرفته ام این یکی به لحاظ کیفیت بهترین
پیش از آنکه واپسین نفس را بر آرمپیش از آنکه پرده فرو افتدپیش از پژمردن آخرین گلبر آنم که زندگی کنمبر آنم که عشق بورزمبرآنم که باشمدر این جهان ظلمانیدر این روزگار سرشار از فجایعدر این دنیای پر از کینهنزد کسانی که نیازمند منندکسانی که نیازمند ایشانمکسانی که ستایش‌انگیزندتا در یابمشگفتی کنمباز شناسمکه‌امکه می‌توانم باشمکه می‌خواهم باشم؟تا روزها بی‌ثمر نماندساعت‌ها جان یابدلحظه‌ها گران‌بار شودهنگامی که می‌خندمهنگامی که می‌گریمهن
دوست دارم انقدر پول داشته باشم که برم چندتا مغازه یه عالمه کاکائو با برندهای مختلف(شکلات نه ها) بخرم بدون هیچ دغدغه ای بدون اینکه نگران باشم پولش چند میشه یا باید صرفه جویی یا پس انداز کنمبدون اینکه اصلا ب این فکر کنم که چند میشه یه عالمه کاکائو داشته باشمو بشینم بخورم و از ترس تموم شدنش تو یخچال کنار نزارم
دارم فکر میکنم که فردا صبح زود بعد از نماز نباید بخوابم. باید پاشم و خونه رو مرتب کنم، ظرفا رو بشورم، آشپزخونه رو سر و سامون بدم. بعدترش دست مامان رو چرب کنم، یه فکری به حال ناهار بکنم، مهمونا رو پذیرایی کنم و تو همه‌ی این مدت سعی کنم بغض نکنم و گریه‌م نگیره.
امروز فهمیدم همیشه بدتری هم وجود داره. فهمیدم من خیلی ضعیفم. یه موجود ضعیف و مسخره که اشکش خیلی زود درمیاد. حالم به هم میخوره از اون لحظه‌ای که جلوی نگاه نگران مامان هق‌هق زدم زیر گریه. حا
دوست دارم در جمع باشم.دوست دارم در تمام این جمع‌ها باشم.دوست دارم که دوست‌هایی داشته باشم و تنها نباشم.
تلاش می کنم.تلاش می کنم و باز هم تلاش می کنم.
در نهایت روزی موفق خواهم شد.روزی مثل این‌ها می شوم و در آن روز من تنها کسی خواهم بود که می‌دانم رنگم اینجا ناشناخته‌ست.
همیشه دوست داشتم از آن آدمهایی باشم که قلمبه سلمبه حرف می زنند  .‌از آنهایی که خوب بلدند شق و‌رق بایستند و نگاهشان نافذ باشد ...از بچگی دوست داشتم بلد باشم سوتی ندهم ، تپق نزنم و سخنرانی خیره کننده داشته باشم
اما نشد‌... نمی شود ... چون من برای نمک پرانی های جذاب و ساده بودنم به دنیا آمده ام
چون من ساده می پوشم و‌ ساده حرف میزنم وساده نگاه  میکنم ‌
چون رسم زندگی من ، سوتی دادن است !!
اما هر چه که باشم خودم هستم و لبخندم طبیعی است ..
خیلی وقت است که د
علل ایجاد حالت تهوع صبحگاهی
علل ایجاد حالت تهوع صبحگاهی
برای بسیاری از خانم ها (حتی آقایان) پیش آمده است که بدون این که باردار باشند، صبح هنگام پس از بیدار شدن حالت تهوع دارند که بعضا با تعرق، شکم درد و گرفتگی نیز همراه است.
حالت تهوع در بارداری به دلیل تغییرات هورمونی، امری توجیه پذیر است. اما چرا وقتی باردار نیستیم نیز باز این احساس را داریم؟ در ادامه دلایلی که می توانند موجب ایجاد حالت تهوع صبحگاهی شوند را بیان خواهیم نمود.
علل ایجاد حالت
علل ایجاد حالت تهوع صبحگاهی
علل ایجاد حالت تهوع صبحگاهی
برای بسیاری از خانم ها (حتی آقایان) پیش آمده است که بدون این که باردار باشند، صبح هنگام پس از بیدار شدن حالت تهوع دارند که بعضا با تعرق، شکم درد و گرفتگی نیز همراه است.
حالت تهوع در بارداری به دلیل تغییرات هورمونی، امری توجیه پذیر است. اما چرا وقتی باردار نیستیم نیز باز این احساس را داریم؟ در ادامه دلایلی که می توانند موجب ایجاد حالت تهوع صبحگاهی شوند را بیان خواهیم نمود.
علل ایجاد حالت
چه شب فرخنده ای! بیخواب شده ام، تهوع دارم و علیرضا یادش افتاده به لاس سطحی نچسب *بپردازد! اطلاعات بگیرد و به زور از داستان های زندگی خودش تعریف کند. حرف ها و مهارتش در مخ زنی مرا به شدت یاد فرید می اندازد. 
خداوندا! چه قدر از دست این جماعت گزیده شدیم تا معنی ریسمان سفید سیاه و ترس را فهیدیم
سلااااااام :)
من این روزا حال روحی خیلی خوبی دارم، وقتی به خودم نگاه میکنم متوجه میشم این خواست من بوده ک خوب باشم، خوشحال باشم :) من خواستم خوب باشم و خوب شدم :)
شادی رو ما بوجود میاریم، این ماییم که انتخاب میکنیم حالمون چطور باشه، از وقتی انتخاب کردم خوب باشم، حملات عصبیم کمتر شدن و بیماریم کنترل شده، این خودش به نوعی معجزست :)
من تلاش میکنم برای خوب بودن، هر روز در تلاشم، هر روز به طور مداوم به خودم یادآوری میکنم تا خوب و قوی باقی بمونم :)
مرسی
رور روانشناسهبا اینکه بخاطر کنکور یه ترم مرخصی گرفتم ووالان ترم سه محسوب میشم و تمام فکرو تمرکزمو رو رشته جدید گذاشتم
ولی دوست دارم در آینده یه روانشناس خوب باشم آرامش بدم و حس اعتمادو در طرفم ایجاد کنم
رفتار معقولی داشته باشم
به یه برنامه خاصی برسم برای زندگیم
هدف درستی داشته باشم
اینقدر خودمو با بقیه مقایسه نکنم
اینقدر فکر منفی نکنم
استرسی نباشمو خونسرد باشم
آدم برای اینکه به بقیه آرامش بده باید از خودش شروع کنه دیگه:)

+درمورد پست قبلی ک
حال روحیم خیلی بهتره، امروز با ف خیلی خوش گذشت، کلی تاب بازی کردیم *_*
زندگی ادامه داره و من میدونم که مهم لذت بردنه، به خودم قول دادم با تموم وجودم از زندگی لذت ببرم، قول دادم که عشق بورزم و دوست بدارم، سر قولم هستم :)
من ترجیح میدم یه دونده باشم و گاهی زمین بخورم و دوباره بلند شم زانوهای خاکیم رو پاک کنم و دوباره به دویدن ادامه بدم تا اینکه تنها یه تماشاگر باشم! 
      یک خانه داریم مانند گلدان                                                                                گل های خانه مامان و بابا                                                                             من دوست دارم پروانه باشم                                                                              فرزند خوب این خانه باشم                    
میخواستم به کامک پیام بدهم . داشتم به این فکر میکردم که خب حالا که چه?اینقدر متوقع نباش.....ولی یادم رفت.همیشه از خودم میپرسم چرا همیشه اشتباه میکنم.چرا همیشه از کسی خوشم می اید که من اولین انتخاب او نبوده ام.سه سال بود که به مهدیس زنگ نزده بودم تا اینکه خودش زنگ زد و شرمنده ام کرد. گفت دلش تنگ شده.بارها دوست هایم را ندیدم.بارها به ادمهای اشتباهی بها دادم. کامک چیز متفاوتی نبود.برعکس.مطمئنم فاطمه ،مهدیس ، کیمیا ، سحر ،مهسا...حتی یک نفر که اسمش یادم
یک:به حالت راضی به خواست خدا بودن نزدیک شم
دو:تحت هر شرایطی تسلیم خواست خدا باشم.
سه:سلامتیمو به دست بیارم، شاید حتی یه روز قبل از مرگم، ولی مطمعنم بدستش میارم. 
چهار:به قرآن تا اونجایی که میشه تسلط پیدا کنم و خیلی هارو به اسلام دعوت کنم. 
پنج:روانشناس موفقی بشم و به هزاران نفر انگیزه بدم. 
شش:بتونم نویسنده موفقی بشم.
هفت:یه مامان فوق العاده برای ستاره باشم. (ستاره هنوز وجود نداره)
هشت:با چند تا خیریه همکاری کنم.
نه:تناسب اندام داشته باشم.
ده:با ر
به خیالم تنها بوسه ای و آغوشی ! 
چه میدانستم که میدَرَد،بکارت روح آشفته ام را !
بر وزن درد ، هم رنگ لعنت ! 
و چه میدانستم که من میمانم و ذهنی ملتهب
از تهوع صبحگاهی یک زن !
آبستن شوریدگی لعنت 
و خون خشکیده ام ، تحفه ی آخرین دیدار
قابله را خبر کنید !  
غم برای رسیدن به سینه ها گُر گرفته ام ، امان نمیدهد !
گرگ ها را به میلاد طفل من دعوت کن و بند ناف را 
به دندان کفتار پیری از جانم بیرون بکش !
لالایی کودکم ! 
لاشه ی تو،ته مانده ی عشق،کودکم ! 
تو مرا به انزو
من یک بودم که قرار بود تنها کارم این باشد که شاد و خرم داخل گلدان سفالی گوشه اتاق باشم ...
تا اینکه خواستن یک رشد صعودی داشته باشم بذری از وجودت در خاک من ریختن ...
سرانجام جایم از گلدان روی میز رسید به سطل زباله زیر میز =)
#crystal_mim
می خوام رها باشم... 
همیشه میخواستم رها بودن رو...
ولی حالا که رهام... 
نمیخوامش...
خیلی آدمهای بدی دورم اند...
و پدر و مادر بی منطقی دارم... 
واقعا اوضاع زندگی ام ناجوره... 
باید بیشتر به فکر خودم و رویاهام باشم.. 
و براشون تلاش کنم... 
#زندگی من#یه زینب جدید
میدونید،اصلن تصور اینکه یه جا باشم که دست هیچ آشنایی بهم نرسه و از همه جمع ها و دورهمیا دور باشم ،صد سال یه بار کسی نتونه پاشو خونم بزاره،دقت کنید حتی تصورشم روحمو ارضا میکنه!!!
بعد با من راجب غربت صحبت میکنی؟لعنتی من شبا میخوابم که رویای غربت ببینم
دوست ندارم دیگه مانتوهای رسمی بپوشم و مقنعه سر کنم 
دوست ندارم 
دوست دارم رنگی باشم دقیقا شبیه اون زنی که توی رویاهای دختربچگیم بود
دوست دارم بخندم و کاری که دوست دارم انجام بدم 
دوست دارم کار های قشنگم دیگرانو خوشحال کنه 
دوست دارم ... دوست دارم 
دوست دارم قلبم زنده باشه ... پیروز باشم 
دوست دارم آسمونو ببینم 
دوست دارم ستاره ها رو بشمرم 
دوست دارم دور از هیاهو بقیه عمرمو زندگی کنم ...

+ البته نه اون رنگی رنگی شکل اینفلوئنسرهای خز و بی معنی ای
تجربه ثابت کرده که یکی از علل شایع اسهال وخیم در کودکان غذاهائی هستند که به طور نامناسب تهیه و یا منجمد شده اند، به خصوص در مکان هائی مانند پیک نیک و اردو و سفر و هنگام قطع برق که امکانات یخچال و اجاق گاز در دسترس نیست. عمده‌ترین دلیل اسهال عفونت روده‌ها است که ممکن است در پی این شرایط به وجود بیاید: ویروس، باکتری، انگل یا وضعیتی که به عنوان اسهال و استفراغ شناخته می‌شود. این آلودگی‌ها معمولاً از طریق غذا یا آبی حاصل می‌شوند که آلوده به مدف
من آدم ضعیف یا شاید بی خیالی بودم که در تمام وقت هایی که خسته می شدم یا کم می آوردم اولین اقدامم، دعا برای مردن بود! مردن ساده ترین و دم دست ترین راه حل ممکن بود برایم. ولی حالا که مادر شدم، دورترین چیز از من، باید مردن باشد. نمی شود من نباشم برای پسرم. باید باشم که وقت هایی که زمین خورد، یاعلی بگویم و دستش را بگیرم. باید باشم که وقت هایی که احساس غربت کرد، بغلش کنم. باید باشم تا بغضش، گریه نشود. باید باشم که اجازه ندهم کسی صرف شوخی و خنده، اوقاتش ر
هرچند گنهکارم ، اما این بغض موقع شنیدن نام علی به من می فهمونه که می تونم همچنان امیدوار باشم ... 
خدایا تو رو به علی قسمت می دم، کمکم کن سال پیش رو علی وار زندگی کنم ...
کمکم کن بیشتر  بتونم با نماز دوست باشم ....
کمکم کن بیشتر به یادت باشم ...
کمکم کن لحظه هام رو دریابم ...
کمکم کن که زندگی کنم ...
+ التماس دعا
متن ترانه محمد صرامی به نام کافه بیخیالی

امروز رو دوست دارم عاشق خودم باشمامروز دلم میخاد کافه با خودم باشمدستاشو بگیرم آره منظورم خودمهتو توهم خنده رو لبای خودم باشممیخام تنها شم میخام تنها شمکافه لعنتی بیا بیا آروم کن این فکر مریضم روبیا بیا خوب کن این حال غریبم روبیا بیا آروم کن این درد قدیمی روبیخیالبیخیال اون همه وقتی که هدر شدپای یکی که همش هر چی گذشت دردسرشدامروزو دوست دارم تنها با خودم باشمروی میز با یه قهوه توی حال خودم باشمامروز
حرف نزنم و نخندم نمیتونم چطور میتونم 
چطور چیزی باشم که هیچ وقت نبودم دلم میخواد جدی باشم جدی محکم ساکت عاقل آخ خدایا این لبخند و خنده های مصنوعی چیه. نمیخوام بخندم نمیخوامممم چرا نمیتونم جدی باشم. چرا نمیتونم سرو سنگین و محکم باشم دلم میخواد مث ز به وقتش بخندم و به وقتش جدی باشم . ناراحتم از خودم که باعث میشم هیچ کس دوسم نداشته باشه همیشه فکر میکنم در نظر بقیه من یک آدم شُل و جلفم... خودمو دوست ندارم. 
کاش خدا کمک میکرد اخلاقایی که دوست ندارم ح
می خواهم تو را دوست داشته باشم
با یک فنجان چای،
یک تکه نان
یک مداد سیاه،
چند ورق کاغذ...
می خواهم تو را دوست داشته باشم
با یک پیراهن کهنه،
یک شلوار پاره پاره
دست هایی خالی،
جیب هایی سوراخ
می خواهم تو را دوست داشته باشم
درون این اتاق پنهانی،
پشت سیم خاردارهای تیز
روبروی گلوله باران های دشمن.
می خواهم تو را دوست داشته باشم
با کمی زندگی
اندکی زنده ماندن...
| انسی الحاج / ترجمه: بابک شاکر |
۱. انیمه banana fish ـو کامل دیدم [انیمه قشنگی بود که میکشید یه ضرب ۲۴ قسمتشو ببینی .. ولی موضوعش دردناک بود برا من و کلشو با حالت تهوع دیدم .. محورش در واقع همجنس بازا نبودن ، یه عده ادمی بودن که زن و مرد و بزرگ و بچه فرق نمیکرد براشون فقط میخواسن هوسشونو پر کنن]
۲. No More Pashmal
۳. کالجوش
۱۸-۳۰ سالگی عجیب‌ترین دوران زندگی احتمالا؛ پر از گیجی و سوال و تردید
نمی‌دانم این همه مسئله و noise تنها توی سر من است یا نه اما گاهی خسته می‌شوم و جوابی برایش ندارم.
برای توصیفش تا این زمان می‌توانم بگویم:
حال افسردگی گاه‌گاهی
تنهایی‌کرکننده
سئوالات عجیب و زیاد در مورد هویت، آزادی، شخصیت، افسردگی، آینده، دویدن برای فهم بیشتر و رشد و تا حد زیادی بیهوده، نوشتن و غرق در کلمات.
دوازده ‌‌‌سالی که آدم را می‌کشد تا تمام شود.
هر روزش پر از فکر و
سهراب ؟ سهراب ! صدایم
را میشنوی سوالی دارم !؟
سهراب قایقت جا دارد؟؟
من نمی آیم !
خود کلبه ای میسازم
دور از آدمها !!
من باشم و من !!
فقط سهراب بگو قایقت جاا دارد؟؟
آدمها را سوار قایقت کن سهراب !
دور کن آدمها را از من سهراب !!!
من باشم و این کلبه
من باشم و بیخیالی !
و خیال بافی های 
دخترانه ام !!!
و آرزوهای نرسیده ام !!!
من باشم و بازی با عروسک هایی
که هیچ گاه نداشته ام !!!!
سهراب آدمها را دور کن از من !
سهراب شعر تازه نداری؟
نو نو باشد ؟ تن خور اول باشد شعرت
که د
تو این لحظه بزرگترین آرزوم اینه که توی اتاق خودم باشم،در اتاقو مثل همیشه ببندم و توی خلوت خودم تموم کارامو انجام بدم و الان چقدر همچین چیز کوچیکی دور از دسترسه.اقلا دلم میخواست توی خوابگاه یه اتاق واسه خودم داشته باشم حتی اگه انقدر کوچیک باشه که نتونم توش اونقدرا حرکت کنم اما فقط تنها باشم و هیچکس رو نبینم.چقدر از اتاقم خستم.فشار روم زیاد بوده ایم مدت و خیلی حساستر شدم و از کوچکترین حرفی ناراحت میشم.چقدر دلم میخواست الان هیچکسی رو نبینم...
بعد از حداقل دو سال رفتم دوباره این تستو زدم و چون حافظه تصویریم قابل اعتماده، می تونم بگم که نتیجه همون قبلی بود چون اون موقع جواب به ایمیلم هم ارسال شده بود و نتیجه اینکه من یه isfj هستم ولی خب چون ماجرا اینه که من تا شور یه چیزی رو در نیارم، ول کن نیستم ، تو چند تا سایت مختلف این تستو زدم و هر بار متفاوت بود؛ بالاخره به این نتیجه رسیدم که من قطعا i و j  هستم اما اون دو تا وسطی رو نمی دونم. حتی رفتم ویژگی چهارتا شخصیتی که می شد باشم رو خوندم ولی حس م
نه سری که سر گذارم به سرا و سایه بانش
نه دلی که دل ببازم به فنای جاودانش
نه خودی مانده خدایا و نه خیالی از دو چشمش
نه شود شوم روانه ز شعاع تار مویش
نه توان تاب دارم به تمامی طوافش
نه سزاست سوز و حسرت چو نمیرسم به قافش
نه به بند باده باشم نه اسیر می ، فروشش
نه رها شوم ز عشقش چو غلامه حلقه گوشش
فواید چای زنجبیل چیست؟
 
دریازدگی
بیماری صبحگاهی یا شیمی درمانی
فشار خون و سلامت قلب
کنترل وزن و قند خون
مسکن درد
حمایت از سیستم ایمنی و پیشگیری از سرطان
طرز تهیه چای زنجبیل
اثرات جانبی
بررسی اجمالیخاکی با لگد ، از زنجبیل برای هزاره ها برای ادویه غذا و معالجه بیماری استفاده شده است.
زنجبیل بومی آسیا است و گیاه گلدار خانواده Zingiberaceae است. ریشه یا ساقه آن ، طعم بسیاری از غذاها را اضافه می کند ، اما همچنین یک داروی گیاهی باستانی برای بسیاری از بی
خب خب اول مرسی از دعوتت گل پسر 

خب اول بیست سال ایندم جوری ک دوست دارم باشه رو میگم بعد واقعیت 

دوست داشتنم اینه که مهاجرت کرده باشم انگلیس تو گرینویچ کار کنم.دو تا جوجه فسقلی داشته باشم.یه زندگی ساده و شیک 
دلم میخواد همه خانوادم همرام باشن 
شاید یه خونه ویلایی داشته باشم و یه ماشین که اصلا به شخصیتی که دارم نمیخوره 
احتمالا شوهرم یا کچل یا مو فرفری 
دو تای بچم بزرگ دختر و کوچولو پسر باشه 
احتمالا موهامو کوتاه کرده باشم و تپل شده باشم 


واق
امروز از لج تو ی ماشین بوق زد رفتم سوار شدم .یهو ب خودم اومدم ک دارم چکار میکنم گفتم میشه وایسی حالت تهوع دارم هرجی گفت چرا چیه بیا ببرمت دکتر نتونستم حتی نگاش کنم الان نمیدونم اصلا چ شکلی بود.لامصب حداقل ی تهمت بهم میزدی ک میتونستم حداقل تو این شرایط انجامش بدم . بدم ازت میاد
این روزا خیلی به مرگ فکر میکنم مهرگلم،نه اینکه زندگیم بد باشه ،از ادامه ش نا امید باشم ،یا به ته خط رسیده باشم ...نه...
به
این فکر می کنم اگه فردا ته خط باشم و من شب دیگه این موقع از اون دنیا
ناظر آدمایی باشم که الان میتونم لمسشون کنم و اون موقع نه ،چه حسی پیدا
میکنم
پر حسرتم یا از خودم راضیم ...نمیدونم ما آدما چرا یادمون میره شاید فردایی نباشه برای هر کدوممون...
یادمون
میره هیچی ارزش خراب کردن حسهای خوبی که به هم داریم و نداره،شاید آخرین
حس بدی ک

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پلاستیک فشرده تفلون | فروش تفلون تراشکاری | ساخت پکینگ جک هیدرولیک